ویراستار عزیز،
پرداختن به نابرابری در سلامت زنان یک الزام اخلاقی است. من خطاب نویسنده را تحسین می کنم که از بین بردن سرطان دهانه رحم به عنوان یک مشکل بهداشت عمومی جهانی مستلزم اقدام عادلانه است.
من می خواهم به نکته دیگری اشاره کنم. در چنین اظهاراتی، من مایلم که نیاز به سلامت زنان آگاه از آسیبهای روانی را در خط مقدم این شناختها ببینم که اقدامات عادلانه باید باعث جسارت شود. شیوع خشونت مبتنی بر جنسیت (GBV) در یک محیط جهانی به طور جدایی ناپذیری با موانعی که زنان در دسترسی به مراقبت های بهداشتی تجربه می کنند، مرتبط است. GBV در هر زمینه متفاوت است، اما در چارچوب جنگ، درگیری ها، بحران ها، اشکال ساختاری خشونت، سکوت، و به طور کلی سیستم های ژئوپلیتیکی و تاریخی-فرهنگی است که به این معنی است که نابرابری برای زنان در سراسر جهان در حضور آن جهانی است. نمادها و نشانههای متغیری در جامعه وجود دارد که بر روشهایی تأثیر میگذارد که زنان بازمانده از GBV به طور جداگانه تجسم و روایت میکنند. با این حال، به رسمیت شناختن قابل توجهی از اثرات روانی ترومای مربوط به GBV وجود دارد.
ماهیت مراقبت های بهداشتی زنان، و در نتیجه، کل تلاش برای از بین بردن سرطان دهانه رحم، بدون تردید فضاهایی را برای آسیب پذیری در برابر آسیب های مجدد ایجاد می کند. برای جلوگیری از هر گونه حاکمیت تقلیل گرایی به توضیح بیشتر پدیدهشناسی آسیبهای مجدد نیاز است، اما نکته حیاتی که من به دنبال نتیجهگیری در مورد آن هستم این است که وظیفه حرفهای و اخلاقی یک متخصص مراقبتهای بهداشتی و همچنین محققان بهداشت عمومی جهانی باید درک و درک باشد. آموزش به عنوان میانجی برای دریافت داستان های رنج مرتبط با GBV. با انجام این کار، یک مانع تهدید کننده زندگی برای دسترسی به روش های از بین بردن سرطان دهانه رحم از بین می رود و راهی برای اقدام عادلانه برای جلوگیری از مرگ زنان در نتیجه سرطان دهانه رحم ایجاد می شود.