پاسخ: اوتیسم و ​​ADHD تقاضای بی‌سابقه‌ای را برای NHS ایجاد می‌کنند


ویراستار عزیز

یک نقص اساسی در این فرض وجود دارد که اوتیسم و ​​ADHD خواسته‌های «بی‌سابقه‌ای» دارند که NHS باید به آنها پاسخ دهد.

مقوله‌های تشخیصی مانند اوتیسم و ​​ADHD، اما همچنین افسردگی، PTSD و اسکیزوفرنی، بیماری‌ها نیستند، موجودیت‌هایی که از نظر بیولوژیکی معتبر هستند، برخلاف مثلاً سل یا آلزایمر. علی‌رغم سال‌ها تحقیق، هیچ ناهنجاری بیولوژیکی تعریف‌کننده ثابتی در مغز افرادی که هر یک از این 5 دسته را تشخیص داده‌اند (و خود تشخیص داده‌اند) یافت نشده است – حوزه روان‌پزشکی این را می‌داند اما به ندرت چنین می‌گوید. آنها بیماری نیستند، بلکه سندرم هستند، صرفاً خوشه های پدیدارشناختی، با خوشه بندی توسط روانپزشکان و نه طبیعت.

بنابراین، هیچ توافق مفهومی در مورد اینکه چه زمانی یک فرد «واقعاً» مبتلا به اوتیسم یا ADHD یا افسردگی است، وجود ندارد، تنها توافقی که در روش‌هایی که روانپزشکی اتخاذ کرده است، وجود دارد. بسیاری از موارد مفروض (اغلب به سادگی با چک لیست تشخیص داده می شوند) برای سایر دسته های تشخیصی واجد شرایط هستند. به همین دلیل، سندرم‌ها مستعد نیروهای فرهنگی گسترده‌تر هستند، کسانی که به پزشکی کردن زندگی روزمره و کالایی‌سازی «ذهن» تمایل دارند. افراد بیشتری به دنبال تشخیص هستند زیرا توضیحی برای مشکلات زندگی و حوزه سلامت روان به طور غیر قابل انتقاد پاسخ می دهد. ما این را در افزایش چشمگیر «ADHD بزرگسالان» می‌بینیم، که چند سال پیش اصلاً تشخیص داده نمی‌شد، و استفاده بسیار مشکوک از آمفتامین‌ها به‌عنوان درمانی برای افزایش تعداد بزرگسالان جوان.

ما به جریان اصلی روانپزشکی نیاز داریم تا در مورد وضعیت معرفت شناختی مقوله هایی مانند اوتیسم، ADHD بزرگسالان یا افسردگی صادقانه تر باشد – و از تشخیص بی رویه جلوگیری کند – اگر می خواهیم تقاضاهای NHS را که مورد خبری شما به آن اشاره دارد تعدیل کنیم.