ویراستار عزیز،
این تجزیه و تحلیل به موقع توسط لیبراتی و همکارانش است که فشارهای سیستمیکی را که خدمات روانی حاد با آن مواجه هستند و اینکه چگونه بر بیماران، کارکنان و کیفیت مراقبت ارائه شده تأثیر می گذارد، برجسته می کند. همانطور که نویسندگان نشان میدهند این میتواند منجر به فقدان شفقت، احساس جدایی کارکنان از بیماران شود که با رویکرد «بیوژنتیک» به اختلالات روانی، افزایش اعمال محدودکننده یا در بدترین حالت ظلم و آزار بیماران ایجاد میشود.
فقدان شفقت به ارائه سلامت روان محدود نمی شود، زیرا رسوایی کارکنان میانی نشان داد که چگونه پزشکان می توانند «در برابر صدای درد مصون شوند» زمانی که بخش A+E کم کار بود، مجبور به کار برای اهداف و کارکنان در معرض فرهنگ قلدری بودند. . ایمنی بیمار با تعداد قابل توجهی از مرگ و میر بیش از حد به شدت به خطر افتاد. (1)
در سلامت روان حاد شباهت های زیادی وجود دارد که لیبراتی به آنها اشاره می کند. منشاء این موارد باید در زمینه فرسایش تدارکات روانی بسترهای حاد و خدمات اجتماعی دیده شود. یک تحلیل کارگری نشان داد که تعداد تختهای موجود از سال 2010 به میزان 25 درصد کاهش یافته است، که منجر به این شد که افراد بیشتری خارج از منطقه قرار بگیرند، از دوستان و خانواده جدا شوند و به طور فزایندهای تحت بازداشت تحت قانون بهداشت روانی قرار بگیرند تا اطمینان حاصل شود که نه تنها امنیت آنها، بلکه پذیرش آنها به این منبع گرانبها. این در کنار نیاز فزاینده به خدمات بهداشت روان است که توسط یک جو سخت اجتماعی-اقتصادی (2) و تأثیرات همهگیری ترویج میشود. بنابراین، تعجب آور نیست که “تخت ها باید از کاربران خدمات محافظت شوند”.
سپس واحدهای بستری به محیطهایی با فشار بالا با افراد ناخوشایند ذهنی حاد تبدیل میشوند، با فضای کمی برای فکر و تأمل، و وضعیت به یکی از آخرین بحرانهای آتش نشانی تبدیل میشود. مواجهه با پریشانی روانی حاد و کار کردن با آن برای کسانی که با بیماران در تماس هستند، که در آن فرآیندهای ناخودآگاه قدرتمند فرافکنی وجود دارد، آزاردهنده است. همانطور که نویسندگان پیشنهاد می کنند، بدون زمان برای تأمل، به ناچار بیماران و کارکنان به طور ناخودآگاه درگیر تکرار سناریوهای پیچیده می شوند و فرسودگی شغلی را تجربه می کنند.
نویسندگان به “دورهای شوارتز” به عنوان یک انجمن مفید برای کارکنان اشاره می کنند که در آن بازتاب می تواند انجام شود. پزشکان عمومی و روانپزشکان در حال آموزش در انگلستان با گروه های بالینت آشنا هستند. حضور در گروه های بالینت بخشی ضروری از آموزش برای همه روانپزشکان است. کارآموزان از گروه ها برای توسعه درک خود از بیمارانشان، از طریق فضای بازتابی گروه استفاده می کنند، جایی که می توانند اضطراب خود را در برخوردهای بالینی برانگیخته کنند. اجازه می دهد تا هویت آنها، پویایی ناخودآگاه و ارتباطات پدیدار شود، درباره آنها فکر شود و معنا ایجاد شود. از این رو توسعه همدلی، شفقت و مهربانی را برای بیماران خود در فضایی از حمایت دانشگاهی متقابل پرورش می دهند. این گروهها همچنین به کارآموزان کمک میکنند تا درک روانشناختی از پریشانی و اختلال روانی را در کنار سایر تجربیات رواندرمانی خود در آموزش خود ایجاد و تعمیق کنند، به طوری که آنها درک روانی-اجتماعی از مشکلات سلامت روان داشته باشند. کالج سلطنتی روانپزشکان اهمیت توسعه مهارت ها در فرمولاسیون را به عنوان بخشی از آموزش می شناسد و به دنبال اصلاح عدم تعادل هایی است که رویکرد بیوژنتیکی را ترجیح می دهد.
فشارهای سیستمی همچنین بر روانپزشکان مشاوری که میتوانند برای مدیریت دارو و خطر به حاشیه رانده شوند، تأثیر میگذارد، جایی که نقش روانشناختی مهم آنها برای بیماران از طریق دگرگونیهایی که رابطه پزشک و بیمار را متلاشی میکند، کاهش یافته است. از طریق برقراری روابط درمانی طولانی مدت و تداوم مراقبت است که فرهنگ خویشاوندی و شفقت با بیمارانی ایجاد می شود که دشواری های آنها به خوبی با مسیرهای مراقبت و مدل های بهبودی مطابقت ندارد.
منابع.
1. گزارش فرانسیس. گزارش تحقیق عمومی Mid-Staffordshire NHS Foundation Trust، فوریه 2013
2. بیماری روانی و درمان آن امروزه، دکتر دیوید بل، مرکز سلامت و منافع عمومی، دسامبر 2013.