پاسخ: تشخیص زودهنگام سرطان: رویکرد سیستمی برای حمایت از پزشکان در مراقبت های اولیه


ویراستار عزیز
اولین خطای این مقاله عدم شناخت و تشریح فرضیه تشخیصی است. به عنوان مثال، در کادر پیام‌های کلیدی، بیانیه معتبر «تخصیص نادرست اولیه علائم به بیماری‌های دیگر رایج است» یا بعداً در مقاله «تشخیص ممکن است به طور منطقی نادیده گرفته شود» با اشاره به عدم بهبود سطح سیستم. فرضیه تشخیصی یک فرآیند مستمر تشخیص افتراقی است که در آن پزشک از تغییرات در علائم، تحقیقات و درمان برای حرکت به سمت تشخیص استفاده می کند. بنابراین بیان اینکه “تخصیص نادرست علائم به سایر بیماری ها” وجود دارد، این روند تشخیص را به رسمیت نمی شناسد. تخصیص نادرست و تشخیص نادرست نیز حاکی از عملکرد نامناسب تشخیصی توسط پزشک است. شما متوجه هستید که برخی از تشخیص ها با علائم غیر اختصاصی دشوارتر هستند، مشخص نیست که چگونه رویکرد سیستمی شما زمان تشخیص را برای این بیماران کاهش می دهد.

ثانیاً مثال فرآیند یک بیمار خسته دارای 5 مرحله برای رسیدن به ارجاع است، فقط تا حدی مفید است، درخواست بیمار برای شرکت در آزمایش خون یک گام مثبت است. اینکه بیمار نمی‌داند چگونه نتایج آزمایش‌ها را دریافت کند، کمتر مفید است، اکثر پزشکان به بیمار می‌گویند که می‌توانند آن‌ها را در برنامه NHS ببینند یا اگر چیزی غیرطبیعی باشد، با شما تماس خواهیم گرفت. این ایده در مرحله بعدی که پزشک عمومی بیمار را بدون مشاوره تلفنی/ویدیویی یا F2F درباره معنای نتایج، گزینه‌های ارجاع، بررسی‌های احتمالی بعدی و تغییر احتمالی در تشخیص، ارجاع می‌دهد، نادرست است. یک بیمار برای ارجاع در حداقل اولیه نیاز به توضیح و رضایت دارد. مدیر تمرین در مورد نتایج آزمایش غیرعادی هشداری نمی‌دهد، بلکه پزشک عمومی است که سیستم‌های نتایج آزمایشگاه ما را نشان می‌دهد، و اگر بسیار غیرعادی باشد، آزمایشگاه با ما تماس می‌گیرد.

در واقع بین مراقبت‌های اولیه و ثانویه پراکندگی و قطع ارتباط وجود دارد، سیستم‌ها ممکن است به خوبی بتوانند این را بهبود بخشند، اما زیربنای این نیز یک مشکل دائمی مالکیت وظایف است که قبل از اینکه هر سیستمی بتواند تغییراتی ایجاد کند باید با آن موافقت شود. به عنوان مثال، هنگامی که یک بیمار ارجاع شد، تمام به روز رسانی ها باید از مراقبت های ثانویه برای آن بیماری باشد، که یکی از سوالات شما در مورد اینکه بیمار در صورت تاخیر در مراجعه پس از ارجاع با چه کسی تماس می گیرد. مالکیت وظایف با شرایط و درمان های مختلف که نیاز به مراقبت مشترک دارند پیچیده تر می شود.
بهبود استفاده از مراقبت های ثانویه از ارتباطات الکترونیکی برای بیمار کمک می کند، در حال حاضر در منطقه من بسیار ضعیف است و فقط به متن برای قرار ملاقات محدود می شود، جایی که به عنوان پزشک عمومی به تبادل اسناد، ویدئو و تصاویر و نظارت بر بیماری مزمن به عنوان نمونه دسترسی دارند.
اما کسی باید این سیستم ها را طراحی و پیاده سازی کند، شاید چیزی برای ICB؟ خواندن نمونه های ملموس تر از آنچه رویکرد سیستمی می تواند انجام دهد جالب است زیرا مقاله این موضوع را روشن نمی کند.

و البته سیستم‌های بهبودیافته باید همه بیماری‌ها را در نظر بگیرند، نه فقط سرطان، بسیاری از بیماری‌های دیگر امید به زندگی را کاهش می‌دهند. اگرچه بریتانیا اهداف سرطانی دارد، عملکرد ما در این زمینه نباید بهبود سیستم را برای همه بیماران و همه بیماری‌های جسمی و روانی محدود کند.