ویراستار عزیز
ریچارد اسمیت یک بحث متفکرانه در مورد “اختلالات عملکردی” (1) معرفی می کند که با خواندن کتاب سوزان اوسالیوان “زیبای خفته: و داستان های دیگر بیماری مرموز” برانگیخته شده است:
حدود یک سوم بیمارانی که به کلینیکهای عصبی و گوارشی یا تقریباً هر کلینیک سرپایی مراجعه میکنند، اختلالات عملکردی دارند، به این معنی که علت فیزیکی ندارند که بتوان آن را با میکروسکوپ، اسکنر، یا آزمایش خون یا ژنتیک تشخیص داد. وقتی هیچ علت فیزیکی پیدا نشد، ممکن است بیماران به روانپزشک ارجاع داده شوند، حداقل با این مفهوم که بیماران مشکل روانی دارند.
او در ادامه توضیح می دهد که خود اوسالیوان در این مورد نگران است: «من مانند بسیاری از پزشکان غربی، احساسات و رفتار را پزشکی می کنم. مردم نزد من می آیند تا من این کار را برای آنها انجام دهم – به آنها توضیح پزشکی برای رنج آنها بدهم – اما در حقیقت، من همیشه نگران هستم که کاری که انجام می دهم، به آموزش خود وفادار و از آن استقبال می کنم. ممکن است برای بیماران من باشد، اشتباه و بالقوه مضر است.» و اینکه «او با افراد مبتلا به اختلالات عملکردی که در معرض پزشکی مدرن قرار دارند، تفاوتی ایجاد میکند. آنها نه تنها باید آزمایش های زیادی را انجام دهند و در طول مسیر “تشخیص” را تشخیص دهند، بلکه ممکن است بیمار دائمی شوند. بدتر از آن، بیماران ممکن است خود را در نبرد با سازمان پزشکی بیابند.”
O’Sullivan پیشنهاد می کند که برای بهبودی، حمایت جامعه مورد نیاز است، از جمله “… جامعه ای که می تواند نقص و شکست را تحمل کند و فروتنی را داشته باشد که منافع شخصی خود را کنار بگذارد.”
«اختلالات عملکردی» مورد بحث از آنجایی که به عنوان یک روان درمانگر، برای اولین بار با پدیده «علائم غیرقابل توضیح پزشکی» در سال 2016 مواجه شدم و در پاسخ به مقاله BMJ آلن فرانسیس در سال 2013 «علائم جسمانی جدید» نوشتم، تمرکز تحقیقات غیر رسمی من بوده است. اختلال در DSM-5 خطر برچسب زدن بسیاری از افراد را به عنوان بیمار روانی دارد (2):
زمانی که مشخص شود بیمارانی که قبلاً سالم بودهاند با داروهایی که «طبق تجویز شده» مصرف میشوند به شدت آسیب دیده و بسیار ناخوشایند شدهاند، چیزی به طرز وحشتناکی پیش میرود – و سپس بهعنوان بیماران دردسرساز که واکنشهای «بیش از حد» به ناراحتی نشان میدهند، اخراج یا توصیف میشوند. علائم مزمن جسمانی همراه با «افکار، احساسات، یا رفتارهای ناکارآمد» (3)
متعاقباً ما درخواستهای عمومی خود را آغاز کردیم – که به طور رسمی در این مقاله 2020 خلاصه شده است: «صدای بیمار»: بیمارانی که علائم ترک داروی ضد افسردگی را تجربه میکنند اغلب اخراج میشوند، یا به اشتباه عود یا وضعیت پزشکی جدید تشخیص داده میشوند» (4) … مانند به عنوان “علائم غیر قابل توضیح پزشکی” و “اختلالات جسمی/عملکردی”.
اخیراً بحث های داغی در مورد “نظریه سروتونین” افسردگی وجود داشته است. مجله BJGP نامه اخیر من را در مورد (5) منتشر کرد: “سروتونین اثرات متعددی دارد – بر روی تمام سیستم های فیزیولوژیکی و همچنین بر احساس غرق شدن، ناامیدی، و “افسردگی”. این اثرات میتواند شامل خودکشی متناقض، اختلال در عملکرد جنسی، احساسات کمرنگ، مشکلات گوارشی، خستگی، رویاهای عجیب و غریب و اجبار – و سایر اثرات ظاهراً عجیب و غریب که بر خلق و خو نیز تأثیر میگذارند، باشد.
همانطور که ریچارد اسمیت می گوید: “تقریبا هر علامتی، شاید هر علامتی، می تواند ناشی از اختلال عملکردی باشد.” (1)
آیا این یک پلیس برای حرفه پزشکی است؟ مطمئناً باید بررسی کنیم که چه چیزی ممکن است باعث اختلال در عملکرد سیستم ذهن/بدن شود و گاهی اوقات فاجعه بار باشد؟ و سوال مهم “آیا ممکن است دارو باشد” را از دست ندهید؟ آیا «دارو» واقعاً باعث ایجاد طیفی از اختلالات «عملکردی» میشود؟ مطمئناً باید به این موضوع پرداخته شود تا اقدامات مناسب برای جلوگیری از آسیب بیشتر به بیماران – و در واقع پزشکانی که بیمار نیز هستند، انجام شود.
“اینها هستند [indeed] بیمارانی که پزشکی در آنها بیش از هر گروه دیگری شکست خورده است.»(1)
(1) “اختلالات عملکردی”: یکی از بزرگترین شکست های پزشکی | BMJ
(2) اختلال علائم جسمی جدید در DSM-5 خطر برچسب نادرست بسیاری از افراد را به عنوان بیمار روانی دارد | BMJ
(3) پیش بینی بسیار دقیق: اختلال علائم جسمی جدید در DSM-5 خطر برچسب نادرست بسیاری از افراد را به عنوان بیمار روانی دارد | BMJ
(4) “صدای بیمار”: بیمارانی که علائم ترک ضد افسردگی را تجربه می کنند اغلب اخراج می شوند یا به اشتباه با عود بیماری یا یک وضعیت پزشکی جدید تشخیص داده می شوند – آن گای، ماریون براون، استوی لوئیس، مارک هورویتز، 2020 (sagepub.com)
(5) نظریه سروتونین افسردگی و دلیل استفاده از داروهای ضد افسردگی | مجله British Journal of General Practice (bjgp.org)