ویراستار عزیز
ما با علاقه سرمقاله Kantarci و Manson را خواندیم [1] نظر دادن به مطالعه ما در مورد بررسی ارتباط بین هورمون درمانی یائسگی و زوال عقل [2]. ما موافقیم که با طراحی، مطالعه مشاهدهای در دنیای واقعی ما نمیتواند علیت را تعیین کند. با این وجود، صرف نظر از طراحی مطالعه، شواهد زیربنایی مفاهیم بالینی باید معتبر و محکم باشد. کانتارچی و منسون در درجه اول به شواهدی اشاره میکنند که با محدودیتهای قابل توجهی که متأسفانه برجسته یا مورد بحث قرار نگرفتهاند مانع شده است. [3–5].
یافتههای مطالعه ما با نتایج بزرگترین کارآزمایی تصادفیشده، دوسوکور و کنترلشده با دارونما در این موضوع، مطالعه حافظه ابتکاری سلامت زنان (WHIMS)، مطابقت دارد که نرخ زوال عقل را در زنان بالای 65 سال گزارش میدهد که بهطور تصادفی برای استفاده از هورمون درمانی یائسگی استفاده میکنند. [6]. ما علاوه بر این، افزایش نرخ زوال عقل را در جمعیت جوانتری از زنانی که از هورموندرمانی استفاده میکنند، طبق دستورالعملهای توصیهشده، که یک حوزه تحقیقاتی مورد مطالعه قرار نگرفته است، پیدا کردیم. [2].
Kantarci و Manson به WHIMS زنان جوان (WHIMS-Y) اشاره میکنند که هیچ اثری از استفاده از هورمون درمانی بر عملکرد شناختی در بین زنانی که شروع به درمان در سنین 50-55 سال میکنند، گزارش نمیکند، بهجز اختلالات طولانیمدت بالقوه روانی کلامی. [3]. در این کارآزمایی، اکثر گروه دارونما در زمان ثبتنام، یا از مصرفکنندگان فعلی یا قبلی هورموندرمانی یائسگی بودند و شرکتکنندگان از درمان خود پنهان شدند. نتیجه آزمایش عملکرد شناختی از طریق تلفن بود که به طور طبیعی با ارزیابی بالینی زوال عقل مطابق با WHIMS مطابقت ندارد. این محدودیتها بر اعتبار خارجی یافتهها تأثیر گذاشت و میتوانست به دست کم گرفتن تأثیر هورمون درمانی یائسگی منجر شود. دو کارآزمایی بالینی مرجع دیگر دارای حجم نمونه کوچکتر با پیگیری کوتاه بودند و به طور مشابه فقط برای تشخیص تغییرات در نشانگرهای عملکرد شناختی طراحی شده بودند، نه نتایج بالینی مانند زوال عقل. [4,5]. بنابراین، این کارآزماییها قادر به پاسخگویی به سؤال مورد علاقه، یعنی ایمنی طولانیمدت هورموندرمانی یائسگی در مورد خطر زوال عقل نبودند.
از آنجایی که آزمایشهای بالینی در مقیاس بزرگ آینده در این موضوع به دلیل ملاحظات و هزینههای اخلاقی کمتر آغاز میشود، مطالعات مشاهدهای بر اساس دادههای معتبر در سراسر کشور در دنیای واقعی در ارزیابی ایمنی طولانیمدت هورموندرمانی یائسگی اساسی هستند.
مطالعه سراسری ما که سایر عوامل ایجاد کننده زوال عقل را در نظر می گرفت و برای رسیدگی به محدودیت ها و سوگیری ها در مطالعات قبلی طراحی شده بود، به طور مداوم افزایش نرخ زوال عقل را در طول دوره ها و سنین مختلف استفاده از هورمون درمانی یائسگی به روش دوز-پاسخ نشان داد. [2]. با این وجود، ما محدودیتهای مطالعه خود را که عمدتاً به ماهیت مشاهدهای آن مربوط میشود، میپذیریم، جایی که نیاز اساسی به درمان میتواند به جای درمان باعث ایجاد ارتباط شود. در نتیجه، ما خواستار تحقیقات بیشتر برای بررسی این موضوع هستیم که آیا ارتباط مشاهده شده با یک پیوند علی توضیح داده می شود، که نامشخص است، اما بعید نیست.
به نمایندگی از همه نویسندگان،
ارادتمند شما،
نلسون پورهادی
منابع
1 Kantarci K، Manson JE. هورمون درمانی یائسگی و زوال عقل. BMJ 2023;:p1404. doi:10.1136/bmj.p1404
2 پورهادی ن، مورخ ال اس، هولم ای.آ، و همکاران. هورمون درمانی یائسگی و زوال عقل: در سراسر کشور، مطالعه مورد شاهدی تودرتو. BMJ 2023;:e072770. doi:10.1136/bmj-2022-072770
3 اسپلند MA. اثرات بلندمدت بر عملکرد شناختی هورمون درمانی پس از یائسگی که برای زنان 50 تا 55 ساله تجویز می شود. JAMA Intern Med 2013؛ 173:1429. doi:10.1001/jamainternmed.2013.7727
4 Gleason CE، Dowling NM، Wharton W، و همکاران. اثرات هورمون درمانی بر شناخت و خلق در زنان یائسه اخیر: یافته های مطالعه تصادفی کنترل شده KEEPS-شناختی و عاطفی. PLOS Med 2015؛ 12:e1001833. doi:10.1371/journal.pmed.1001833
5 هندرسون VW، سنت جان JA، Hodis HN، و همکاران. اثرات شناختی استرادیول پس از یائسگی عصب شناسی 2016؛ 87:699-708. doi:10.1212/WNL.0000000000002980
6 Shumaker SA، Legault C، Rapp SR، و همکاران. استروژن پلاس پروژسترون و بروز زوال عقل و اختلال شناختی خفیف در زنان یائسه. جاما 2003؛ 289:2651. doi:10.1001/jama.289.20.2651